حکایت خریداران حضرت یوسف (ع)

شعر و عرفان

حکایت خریداران حضرت یوسف (ع)

خداداد
شعر و عرفان

حکایت خریداران حضرت یوسف (ع)

حکایت خریداران حضرت یوسف (ع)

زمانی که تاجران حضرت یوسف را برای فروش به بازار

بردگانآوردند هر کس قیمتی برای خرید او تعیین می

کرد،در این بین پیر زنی با چند کلاف نخ پیش آمد و خواستار

خرید حضرت یوسفشد.به او گفتند افراد متمکن فراوانی

هستند که جزء خریداران یوسف هستند،دیگر جایی برای تو

با چند کلاف نخ باقی نمی ماند.

پیر زن گفت:درست است که من سرمایه خرید او را ندارم اما

این افتخار برایم بس است که نامم جزء خریداران یوسف

ثبت شود.

گرچه یوسف به کلافی نفروشند به ما

بس همین فخر که ما هم ز خریدارانیم

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : پنج شنبه 25 فروردين 1390 | 7:47 | نویسنده : خداداد |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.