زندگانی ابوسعید ابوالخیر

شعر و عرفان

زندگانی ابوسعید ابوالخیر

خداداد
شعر و عرفان

زندگانی ابوسعید ابوالخیر

زندگانی ابوسعید ابوالخیر 

شیخ ابوسعید ابوالخیر از عارفان  بزرگ و  مشهور  اواخر

  قرن  چهارم  و  اوایلقرن پنجم هجری است. ولادت او در

سال ۳۵۷ هجری در شهرکی به نام میهنه یا مهنه از توابع

خراسان اتفاق افتاده‌است.  ویرانه‌های این شهر در

  ترکمنستان امروزی قرار دارد. او  سالها در مرو و  سرخس

  فقه و حدیث آموخت تا   وادی عرفان روی آورد. شیخ

ابوسعید پس از  اخذ طریقه  تصوف به دیار  اصلی  خود

(میهنه) بازگشت و هفت سال به ریاضت پرداخت و به   اشاره

  شیخ و  پیر  خود به نیشابور رفت. در این سفرها بزرگان

علمی و شرعی نیشابور با او به مخالفت برخاستند، اما  چندی

  نگذشت  که  مخالفت  به  موافقت بدل شد و مخالفان  وی

 تسلیم شدند.

اولین بار در اشعار اوست که کنایات و اشارات عارفانه به کار

رفته، تشبیهاتی از عشق زمینی و جسمانی در مورد عشق الهی

ذکر شده و در این معنی از ساقی بزم و شمع شعله ور سخن

رفته و سالک راه خدا را عاشق حیران و جویان،  می‌گسار،

مست و پروانه دور  شمع  نامیده که خود  را  به آتش  عشق

  می‌افکند.»  ابوسعید عاقبت در همانجا که چشم به دنیا

گشوده  بود، در  شب   آدینه  چهارم   شعبان

 سال ۴۴۰ هجری، وقت نماز جهان  را  بدرود  گفت.  او روح

  بزرگ  خود  را که همه در کار تربیت مردمان می‌داشت

تسلیم  خدای  بزرگ  کرد.  نوهٔ  شیخ ابوسعید  ابوالخیر،

  محمد  منور،  در  سال  ۵۹۹  کتابی  به   نام   اسرار

  التوحید دربارهٔ  زندگی  و  احوالات   شیخ  نوشته‌ است.

  داستان  ملاقات او با  ابن سینا که در کتاب اسرارالتوحید  آمده  بسیار  معروف  است:  «خواجه   بوعلی [سینا]

با شیخ در خانه شد و در خانه فراز کردند و  سه  شبانه  روز 

با یکدیگر  بودندو به خلوت سخن می‌گفتند که کس ندانست

و نیز به نزدیک  ایشان  در  نیامدمگر کسی که اجازت دادند

و جز به نماز جماعت بیرون نیامدند، بعد از سه شبانه روز

خواجه بوعلی برفت، شاگردان از خواجه بوعلی پرسیدند که

شیخ را چگونه یافتی؟ گفت: هر چه من می‌دانم او می‌بیند، و

متصوفه و  مریدان شیخ چون به نزدیک شیخ درآمدند، از

شیخ سؤال کردند که‌ای شیخ، بوعلی را چون یافتی؟ گفت:

هر چه ما می‌ بینیم او می‌داند.»

از   واقعه‌ای   ترا   خبر   خواهم کرد

                     و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد

با عشق تو در خاک نهان خواهم شد

                      با  مهر  تو سر  ز خاک بر  خواهم  کرد

ابوسعید ابوالخیر  در  میان  عارفان  مقامی   بسیار  ممتاز و

  استثنایی دارد و  نام  اوبا عرفان و شعر آمیختگی عمیقی

یافته‌است. چندان که  در  بخش  مهمی از   شعر پارسی

چهره او در کنار مولوی و خیام قرار می‌گیرد، بی آنکه خود

شعر   چندانی سروده باشد. در تاریخ اندیشه‌های عرفانی در

صدر متفکران این قلمرو پهناور  در کنار حلاج، بایزید

بسطامی و ابوالحسن خرقانی به شمار می‌رود. همان کسانی

  که سهروردی آنها را ادامه دهندگان فلسفه باستان و تداوم

حکمت خسروانی می‌خواند.

از دوران کودکی نبوغ و استعداد او بر افراد آگاه پنهان

نبوده‌است. او خود می‌گوید:

 «آن وقت که قرآن می‌آموختم پدرم مرا به نماز آدینه برد. در

راه شیخ ابوالقاسم که از مشایخ بزرگ بود پیش آمد، پدرم را

گفت که ما از دنیا نمی‌توانستیم رفت زیرا که ولایت را خالی

دیدیم و درویشان ضایع می‌ماندند. اکنون این فرزند را

دیدم، ایمن گشتم که عالم را از این کودک نصیب خواهد

بود.» نخستین آشنایی ابوسعید با راه حق و علوم باطنی به

اشاره و ارشاد همین شیخ بود. چنانکه خود ابوسعید نقل

می‌کند که شیخ به من گفتند: ای پسر خواهی که سخن خدا

گویی گفتم خواهم. گفت در خلوت این شعر می‌گویی:

من بی تو دمی قرار نتوانم  کرد

                        احسان تو را شمار  نتوانم  کرد

گر بر سر من زبان شود هر مویی

                      یک  شکر  تو از  هزار  نتوانم کرد

 همه روز این بیت‌ها می‌گفتم تا به برکت این ابیات در

کودکی راه بر من گشاده شد. ا بوسعید در فرهنگ شرق

زمین شبیه سقراط است. گرچه عملا در تدوین  معارف

صوفیه اثر مستقلی به جای نگذاشته‌است با این همه در همه

جا نام و سخن او هست.

 چندین کتاب از بیانات وی به وسیله دیگران تحریر یافته و

دو  سه  نامه  سودمند مهم که به ابن سینا فیلسوف نامدار

زمان خود نوشته‌است از او بر جا  مانده  ‌است.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 21 فروردين 1390 | 20:57 | نویسنده : خداداد |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.