کاروانی از شعر
سعدی ارزش دوست را فراتر از دنیا و آخرت می داند.
دوست به دنیا وآخرت نتوان داد
صحبت یوسف به از دراهم معدود
حافظ نیز تمام نعمات بهشت را با خاک کوی دوست برابر
نمی داند.
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر حور
با خاک کوی دوست برابر نمی کنم
***
مولانا معتقد است ستون این جهان بر پایه غفلت است و
هوشیاری آفت
استن این عالم ای جان غفلت است
هوشیاری این جهان را آفت است
هوشیاری زان جهان است و چو آن
غالب آید سست گردد این جهان
صائب تبریزی نیز سخنی بدین مضمون دارد.
جهان به مجلس مستان بی خبر ماند
که در شکنجه بود آن کسی که بیدار است
***
این بیت زیبا از خاقانی است.
هد هد ز آب زیر زمین آگه است لیک
از دام بر فراز زمین اگهی اش نیست
***
عاشقی و آرامش همراه و قرین هم نیستند.
خواب در عهد تو در چشم من آید هیهات
عاشقی کار سری نیست که بر بالین است
***
مجاز پل حقیقت است.
می پزم سودای خامش تا بسوزم اندران
عاقبت سوی حقیقت هر مجازی می رود
ابن یمین
***
خدایم بر تو داور باد
زدی اندر دل و جانم ز عشقت آتش هجران
دمار از من بر آوردی خدایم بر تو داور باد
سنایی
سلمان ساوجی:
در خیال آنکه روزی بر سر من بگذری
سالها بر درگهت با خاک یکسان بوده ام
***
نظرات شما عزیزان: