حکایت بهلول و مردگان قبرستان

شعر و عرفان

حکایت بهلول و مردگان قبرستان

خداداد
شعر و عرفان

حکایت بهلول و مردگان قبرستان

حکایت بهلول و مردگان قبرستان

بهلول با چوبدستی بر سر هر گوری می زد تا آن چوبها

 در اثر زدن می شکستند .شخصی به بهلول گفت چرا این

گورها را با چوب می زنی ؟ بهلول در جواب گفت:

چنین گفت او که این قومی که رفتند

دروغ بی عدد گفتند و رفتند

این کسانی که مردند دروغگویانی بیش نیستند

گه این گفتی سرای و منظر من

گه ان گفتی که اسباب و زر من

خدا گفت این همه دعوی روا نیست

که میراث من است ،آن شما نیست

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : شنبه 20 فروردين 1390 | 15:27 | نویسنده : خداداد |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.