كاروان اشعار پارسي
ظهير فاريابي علت فرياد خود را چنين بيان مي كند.
در اين زمانه چو فرياد رس نمي بينم
مرا رسد كه رسانم به آسمان فرياد
***
سعدي:
چو سائل از تو به خواري طلب كند چيزي
بده وگرنه ستمگر به زور بستاند
***
بيتي زيبا از يغما:
چنين كه سجده برم بي حجاب پيش جمالت
گمان برند خلايق كه آفتاب پرستم
***
قاآني شرمنده است كه در خور عفو خدا گناهي انجام نداده
است.
شرمنده از آنيم كه در روز مكافات
اندر خور عفو تو نكرديم گناهي
***
بيتي زيبا از پروين اعتصامي در باره مكافات عمل:
سختي كشي ز دهر چو سختي دهي به خلق
در كيفر فلك غلط و اشتباه نيست
****
مولوي نيزابياتي شبيه به اين مضمون درباره مكافات عمل
دارد.
از مكافات عمل غافل مشو گندم از گندم برويد جو ز جو
يا:
اين جهان كوه است و فعل ما ندا
سوي ما آيد ندا ها را صدا
يا:
هيچ گندم كاري و جو بر دهد
ديده اي اسبي كه كره خر دهد
******
هلالي جغتايي نااميدي خود را چنين شرح مي دهد.
دل خون شد از اميد و نشد يار ،يار من
اي واي بر من و دل اميد وار من
***
صائب تبريزي سرمايه خود را تهيدستي مي داند.
ندارد مزرع ما حاصلي غير از تهيدستي
توان در چشم موري جمع كردن حاصل ما را
****
نظرات شما عزیزان: