یک مثنوی از : هاشمی کرمانی
ای كرمت همنفس بی كسان جز تو كسی نیست كس بی كسان
بی كَسم و همنفس من تویی رو به كه آرم كه كَس من تویی
كون و مكان مظهر نور تو،اند جمله جهان محض حضور تواند
در دل هر ذره بوَد سیر تو نیست درین پرده كسی غیر تو
جز تو كسی نیست به بالا و پست ما همه هیچیم و تویی هر چه هست
بزم بقا را می و ساقی تویی جز تو همه فانی و باقی تویی
كیست كه قائل به ثنای تو نیست كیست كه مایل به لقای تو نیست
ما همه مشغول ثنای توایم واله و مشتاق لقای توایم
روزن جان بر دل ما بازكن خاطر ما را صدف راز كن
مرد رهی از كجی اندیشه كن راستی و راست وری پیشه كن
هر كه كند روی طلب سوی او قبله ذرات شود روی او
نظرات شما عزیزان: