سعدی:
جهان روشن به نور ماهتاب است
جهان ما به دیدار تو روشن
×××
حافظ:
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی
که جز ولای توام نیست هیچ دستاویز
×××
ناصر خسرو
اکنون که نیامد به کفت مال و شْدت عمر
ای بیخرد این دست بدان دست همی مال
×××
سعدی
پند سعدی نکند در دل ناهل اثر
دوزخی را سوی جنت نتوان برد به زور
×××
صفای اصفهانی:
ثبات کوه و قرار زمین و دور سپهر
نماند و میکده عشق بر قرار بماند
×××
مهدی سهیلی:
تشنه عشق خدا شو نه خریدار بهشت
یار را در طلب سدره و طوبی مفروش
مولوی:
گرد معقولات می گردی ببین
این چنین بی عقلی خود ای مهین
خانه با بنا بود معقولتر
یا که بی بنا بود ای بی هنر
×××
حافظ:
قصر فروس به پاداش عمل می بخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس
×××
هاتف:
امروز در قلمرو دل دست دست توست
خواهی عمارتش کن و خواهی خراب کن
×××
صائب:
خار را قرب گل از خوی بد خود نرهاند
هر که ناساز بود در همه جا ناساز است
×××
اشرف جهان
از شادی بسیار مبادا که بمیرم
بامن خبر وصل به یکبار مگویید
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1391
| 9:4 | نویسنده : خداداد |