ای دلبر ما مباش بی دل بر ما
یک دلبر ما به که دو صد دل
نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما
یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
***
دردا که درین سوز و گدازم کس نیست
همراه درین راه درازم کس نیست
در قعر دلم جواهر راز بسی ا ست
اما چه کنم محرم رازم کس نیست
***
اول رخ خود به ما نبایست نمود
تا آتش ما جای دگر گردد دود
اکنون که نمودی و ربودی دل ما
ناچا ر ترا دلبر ما باید بود
***
عشقم دادی ز اهل دردم کردی
از دانش و هوش و عقل فردم کردی
سجاده نشین با وقاری بودم
میخواره و رند و هرزه گردم کردی
***
جانا من و تو نمونهی پرگاریم
سر گر چه دو کردهایم یک تن داریم
بر نقطه روانیم کنون چون پرگار
در آخر کار سر بهم باز آریم
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391
| 10:37 | نویسنده : خداداد |