مقام بیخودی
غزلی از مولانا
دوش در مهتاب دیدم مجلسی از دور مست
طفل مست و پیر مست و مطرب تنبور مست
ماه داده آسمان را جرعه ای زان جام می
ماه مست و مهر مست و سایه مست و نو ر مست
بوی زان می چون رسیده بر دماغ بوستان
سبزه مست و آب مست و شاخ مست انگور مست
خورده رضوان ساغری از دست ساقی الست
عرش مست و فرش مست و خلد مست و حور مست
زان طرف بزم شهانه از شراب نیم جوش
تاج مست و تخت مست و قیصر و فغفور مست
صوفیان جمعی نشسته در مقام بی خودی
خرقه مست و جُبّه مست و شبلی و منصور، مست
آن طرف جمعِ ملائک، گشته ساقی جبرئیل
عرش مست و سدره مست و حشر مست و صور مست
شمس تبریزی شده از جرعه ای مست و خراب
لاجرم مست است و از گفتار خود معذور مست
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : چهار شنبه 11 آبان 1390
| 23:5 | نویسنده : خداداد |