حکایت مجادله حکیم و امیر
حکیمی در یونان با امیری مجادله کرد امیر گفت: تو از من نمی ترسی ؟
گفت: نه ، زیرا تو بنده من هستی.وقتی امیر علت را جویا شد حکیم گفت:
به این دلیل که تو اسیر بنده حرص و طمع هستی در حالیکه من سالهاست
حرص و طمع را در بند کرده ام.
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : جمعه 8 مهر 1390
| 14:37 | نویسنده : خداداد |